نخبگان، يكي از عوامل توسعه در جوامع بشري هستند و تمدن و ملتي به رشد و شكوفايي نرسيده، مگر آنكه جايگاه ممتاز و ويژهاي براي نخبگان خود قايل شده است. به بهانه براي آگاهي از وضعيت پژوهشي كشور و آشنايي با پيشرفتها، كمبودها و دغدغههاي نخبگان پژوهش، بهانهاي است تا به عملكردها و دستاوردهاي پژوهشي كشور بيشتر پرداخته شود و مشكلات و چالشهاي فراوري امر پژوهش و تحقيق در كشور بررسي شود بنابراين با دكتر محمدعلي زلفيگل، رياست دانشگاه بوعليسيناي همدان و يكي از پژوهشگران برجسته ايراني كه با چاپ بيش از 250 مقاله ISI توانسته خود را به عنوان يكي از بيست دانشمند ايراني معرفي شده از سوي مؤسسه ISI مطرح كند به گفتوگو پرداختيم كه در پي ميآيد:
تابناك: در ابتدا اگر ممكن باشد تقاضا داشتم ضمن تشريح اينكه ماهيت مقالات ISI ، دليل اقبال آن در مجامع علمي كشور را چه ميدانيد؟
دكتر زلفيگل: ارزش علم به اين است كه منتشر شود؛ يعني اينكه اگر علمي توليد كرده يا تحقيقي در آزمايشگاه انجام دهيم كه سرانجام منجر به كشف و يا ابداع يك تكنيك، روش و يا چيزي شود و آن را منتشر نكنيم و در نزد خودمان نگه داريم، علم ما علمي ميشود كه در اصطلاح به آن «علم عنكبوتوار» ميگويند و رشد پيدا نميكند. چون نميشود علم را زمينگير كرد؛ يعني اينكه هر چقدر دايره و محيط انتشار علم بيشتر شود و متخصصان مربوطه آن را بيشتر بخوانند و بيشتر نقد كنند و از آن بهره ببرند، جايگاه و ارزش بيشتري دارد؛ بنابراين، يك حرف يا يافته پژوهشي علمي كه در يك مقاله يا كتاب در ابعاد گوناگوني منتشر كرد، مثلا ميتوان آن را در محدوده يك شهر يا يك استان يا يك كشور يا در سطح دنيا منتشر كرد و اگر اين مطلب علمي در ابعاد بينالمللي منتشر شود، مورد نقد و ارزيابي افراد بيشتري در سراسر دنيا قرار ميگيرد و اگر ايرادي داشته باشد، زودتر برطرف ميشود. همچنين اگر نقطه قوتي داشته و مطلب جديدي را بيان كرده باشد، جهان بشريت بيشتر از آن بهرهمند و نيز آن طرح يا يافته پژوهشي و همچنين ارايهدهنده آن زودتر در محافل علمي مطرح شناخته ميشود.
تعداد مقالات و تعداد ارجاعات به مقالات پژوهشگر، از معيارهاي ارزيابي بروندادههاي پژوهشي در همه جاي دنياست، چراكه تعداد ارجاعات مقالات، بيانگر آن است، اين كار تحقيقاتي كه انجام شده و يا كتابي كه از شما چاپ شده، چقدر ديگران آن را مطالعه و از يافتههاي آن استفاده كردهاند. البته بايد افزود كه تعداد ارجاعات، ميتواند مثبت يا منفي باشد، حال آنكه تعداد ارجاعات مثبت است كه ارزش يك مقاله را بالا ميبرد. بنابراين با اين تعريف، وقتي يك مقاله در يك مجله بينالمللي كه محققان دورترين نقاط دنيا نيز آن را ميخوانند، چاپ ميشود، ارزش آن بيشتر از زماني است كه اين مقاله در ابعاد محدود، چاپ يا منتشر ميشود.
براي علوم بنيادي يك موقع تحقيق صورت گرفته مشكلي از جامعه را حل كرده باشد يا يك كار كاربردي باشد حتي ممكن است اين تحقيق، مقاله هم نشود و يا اگر مقاله هم شد، صرفا يك مقاله بومي باشد؛ مثلا محققي، بيماري خاص يا يك گونه گياه خاص را در ايران را كشف كند و يا پژوهشگري يك نظريه ديني و يا سياسي را كه صرفا در ابعاد جغرافيايي ايران كاربرد دارد، مطالعه ميكند كه شايد اصلا آن را در بيرون از كشور چاپ نكنند و اگر هم چاپ شود، محققان دنيا تمايل چنداني به خواندن آن نداشته باشند؛ بنابراين، علوم پايه و يا بخشي از علوم طبيعي ـ كه يافتههاي آن مورد توجه تمام پژوهشگران در سطح دنياست و به عبارتي در جاي جاي دنيا كاربرد دارد ـ در ابعاد وسيعتر و بينالمللي چاپ شود، ارزش بيشتري دارد.
هماكنون سيصد هزار نشريه علمي در سراسر دنيا وجود دارد كه از اين تعداد، تنها سيزده هزار نشريه مورد تأييد مؤسسه اطلاعات علمي (ISI) مستقر در فيلادلفياي آمريكاست كه آنها را بررسي ميكند. از ميان همه نشريات علمي، آن مجلاتي كه به موقع چاپ ميشوند، دانشمندان سرشناس بينالمللي عضو هيأت تحريريه آنها باشند، بيش از 40 درصد از مقالات آنها مربوط به ديگر كشورهاي دنيا باشد، كيفيت مقالات از سطح مطلوبي برخوردار باشند، به آن زباني كه چاپ ميشوند خوب ويرايش شوند و از نظر علمي، اطلاعاتش با دستگاهها و تكنولوژي به روز استخراج شده باشد، برگزيده و مقالاتش در سايت ISI نمايه ميشوند.
مجلات ISI تقريبا 80 درصد علوم دنيا را پوشش ميدهند و بر اساس مكان، نام محقق يا موضوع مورد تحقيق، خيلي راحت ميتوانيد به آخرين تحقيقات علمي دنيا دست پيدا كنيد. مؤسسه اطلاعات علمي ISI، بخش اعظمي از علوم توليدشده در دنيا را ساماندهي و كدگذاري ميكند كه ديگر تحقيقات تكراري در هيچ جاي دنيا درباره يك موضوع خاصي انجام نشود، چون فرقي نميكند وقتي عمر دو يا چند انسان براي يك پژوهش مصرف شود، به جامعه بشريت آسيب ميزند يا وقتي چند كشور درباره يك موضوع خاص به طور جداگانه سرمايهگذاري كنند، در صورتي كه امكان جلوگیری از آن باشد ولی به دلیل عدم آگاهی توجه نشود، اين کار تکراری و موازی باعث افت بهاي سرمايههاي دنيا ميشود؛ بنابراين، در كل دنيا با اين روش كدگذاري و نمايهسازي مستندات علمي، ميخواهند از كارهاي تكراري و صرف هزينه، وقت و انرژي محققان دنيا در كارهاي موازي و تكراري جلوگيري كنند كه خوشبختانه به جز پايگاه ISI، پايگاه «گوگل اسكولار» و پايگاه «اسکاپوس» كه حتي به تازگي در ارایه برخی تسهیلات قدرتمندتر از پايگاه ISI هم شده است و تعداد نشريات بيشتري را پوشش ميدهد، اين كدگذاري را انجام ميدهند و با پيگيريهايي وزارت علوم در دولت نهم انجام شد، شكر خدا پايگاه اطلاعاتي جهان اسلام (ISC) براي ارايه مقالات فارسي راهاندازي شد تا بتواند آن مقالات را كدگذاري كند تا مثلا اگر يك محققي روي يك بيماري خاص در زمينهاي مشخص كاري انجام داده است، ديگر محققان به جاي دوبارهكاري از نتايج اين پژوهش بهره ببرند؛ بنابراين، دنيا به اين سمت در حركت است كه استخر دانش و مديريت دانش داشته باشد. هنگامي كه پژوهشگران دنيا، يافتههاي خود را قطره قطره در يك جا بريزند، اقيانوس علم يا اصطلاح معروف آن «استخر دانش» پديد ميآيد كه اگر اينها جدا جدا و جزيرهاي باشد، آنگاه آن كارآمدي كه آن اقيانوس دارد، نخواهند داشت؛ بنابراين بحث ISI، گوگل اسكولار، اسکاپوس و ISC هر يك نوعي مديريت دانش هستند، حال با توجه به اينكه ISI داراي قدمتي بيش از پنجاه سال است و ارزيابي دقيقتر و امتحان شدهاي دارد، متوليان علمي كشور براي نشريات علمي كه در آن پايگاه نمايه ميشوند، اعتبار بيشتري قايل هستند.
تابناك: با توجه به سابقه شما و اينكه خود، پيش از آنكه رئيس دانشگاه باشيد، پژوهشگر هستيد، برآورد شما از وضعيت پژوهشي كشور چگونه است؟
زلفيگل: هنوز زير خط فقر علمي هستيم، همانگونه كه در اقتصاد، خط فقري براي بررسي و زندگي شهروندان تعريف ميشود، براي مسائل پژوهشي و توليد علم نيز چنين حدي را تعريف ميكنند. بدين گونه كه كل علم دنيا را كه شامل مقالات و مستندات علمي است، ميشمرند و به جمعيت دنیا تقسیم ميكنند. استاندارد بينالمللي اين است كه نسبت توليدات هر كشوري به كل توليد علم دنيا، دستكم به نسبت جمعيت آن كشور به جمعيت كل جهان باشد. اين در حالي است كه توليد علم ايران، بسيار پايينتر از اين ميزان است و به عبارت ديگر ما به نسبت جمعيت كشورمان از توليد علم دنيا سهم نداريم؛ بنابراين، در حقيقت در آغاز كار هستيم و تلاش بسياري لازم است تا در مرحله اول از خط فقر علمي گذر كنيم.
در حال حاضر با وجود آنكه بيش از پنجاه هزار نفر عضو هيأت علمي، بيش از 150 هزار نفر دانشجويان تحصيلات تكميلي در دانشگاههاي دولتي و خصوصي در كشور فعال هستند، هنگامي كه بر پايه شاخص مقالات ارزيابي ميكنيم، ميبينيم شايد حدود 80 درصد پژوهشگران ايراني، نقش كمرنگي در توليد علم دارند؛ بنابراين، بايد راهكاري بيابيم كه از اين گروه عظيم دانشجويان تحصيلات تكميلي و دكترا به خوبي استفاده شود. بنابراين اگر دهه های انقلاب اسلامي را به چند دسته، بخشبندي كنيم و دهه نخست انقلاب، ترويج علم، دهه دوم، توليد علم، دهه سوم، ارزيابي يافتههاي پژوهشي مثل نشريات ISI و نقد آن و بررسي كيفيت يافتههاي پژوهشي و استاندارد سازی تولیدات علمی بدانيم، دهه چهارم انقلاب اسلامي را بايد دهه توليد ثروت از دانش بنا كنيم، به گونهاي كه از پژوهش و تحقيق، بتوانیم ثروت توليد كنيم و اين انشاءالله شدني است تا وقتي كه پژوهش و تحقيق ما منجر به اين نشود كه در راستاي نيازهاي جامعه و بخش بسياري از آن توليد ثروت از دانش را در پي داشته باشد. اين واقعيت را بايد بپذيريم كه ما در مديريت تحقيق و پژوهش، خيلي توانا عمل نكرده ايم.
تابناك: آمار توليد ثروت از دانش در ايران چگونه است؟
زلفيگل: مهمترين شاخص آن، رشد اقتصادي هر جامعه است، چراكه با محاسبه رشد اقتصادي هر صنعت يا شركت، ميتوان به ميزان ثروتي كه از راه دانش در آن توليد شده است، پي برد، به ويژه درباره صنايع دانشبنيان؛ آنهايي كه محصولاتشان نياز به نوآوري و ابداع، ابتكار و تحقيق دارد.
تابناك: برخي افراد مدعي هستند كه انتشار مقاله در نشريات ISI نوعي خروج علم از كشور است و آن را ملاك توليد علم در كشور نميدانند؟
زلفيگل: اين يك اظهارنظر بچگانه است. علم را نميشود زمينگير كرد؛ «زكاة العلم نشره». دين ما ميگويد، اگر علم در چين هم هست بايد برويد و آن را بياموزيد. علم با فناوري فرق ميكند. در علم مالكيت مطرح نيست در فن، مالكيت مطرح است. فناوري، هنر بهكارگيري علم است؛ يعني از علم چيزي توليد كنيم كه ارزش خريد و فروش داشته باشد. اين دو با يكديگر تفاوت دارد، چون عرضه نداريم از علم دنيا استفاده كنيم و از اين همه مقالات و يافتههاي پژوهشي آنها بهره ببريم و به ثروت تبديل كنيم، ميآييم ميگوييم كه علم خودمان را به كشورهاي غربي ندهيم. آخر مگر چند درصد از علوم طبيعي كه در دانشگاهها درس داده ميشود، توليدي خودمان است؟ زماني ميتوان اين سخن را گفت كه درصد قابل توجهی از علم دنيا مال ما باشد؛ هرچند در آن صورت، باز هم اصلا اين تفكر درست نيست. همانگونه كه گفتم، علم دنيا مثل يك اقيانوس است و حالا اگر يك قطره به اقيانوس نپيوندد، اتفاقي براي اقيانوس نميافتد، بلكه آن قطره است كه از ارزش خود كاسته است. هنگامي كه كشورهاي دنيا، جويبارهاي علم خود را در يك اقيانوس ميريزند، آن اقيانوس آنقدر سطحش گسترش مييابد كه دانشمندان ميتوانند بسيار بهتر از آن بهره برند.
پس اين سخن، يك سخن ضدعلمي است و ميتواند به اين منجر شود كه جامعه علمي ما را عقب نگه دارد، چون يك دانشمند يا پژوهشگر ايراني، زماني علمش ارزشمند است كه نتيجه پژوهش وي را محققان دنيا مطالعه و نقد كنند و ارزش آن را بسنجند. اگر خودمان را تافته جدابافته بدانيم و از دنيا جدا كنيم، به نظر من عملا اين با خلقت و آفرينش الهي نيز جور درنميآيد، چون ما در دين خود، بر اين باوريم براي اينكه روزي عدالت در جهان حكمفرما شود، بايد امام زمان(عج) ظهور يابند و مديريت واحدي بر جهان داشته باشد تا اجازه داشته باشد اگر يك بخشي از دنيا ثروتمندتر است و درآمد خوبي دارد، آن را در مناطق فقيرتر هزينه كند.
يا مثلا نفت متعلق به خوزستان است پس پول نفت هم بايد همانجا هزينه شود، در صورتي كه عدالت آن است كه از منابع زيرزميني آن مناطق، ديگر هموطنان نيز استفاده كنند و بايد گفت، كساني كه چنين سخناني ميگويند، به واقعيت علم پي نبردهاند.
تابناك: ناگفته پيداست كه توليدكنندگان علم، نخبگان هستند. شما نخستين مسئول راه اندازی بنياد ملي نخبگان ايران بوديد، عملكرد اين بنياد را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
زلفيگل: در آغاز راهاندازي بنياد ملي نخبگان كه توفيق خدمت داشتيم، يكسري كارهاي ابتدايي را كه ميشد، انجام داديم و پس از آن كه اين بنياد از معاونت اول رئيسجمهوري منفك شد، آقاي دكتر واعظزاده به عنوان معاونت علمي و فناوري، مسئوليت بنياد ملي نخبگان را پذيرفتند و انصافا در اين دو سال گذشته، كارهاي بسياري براي نخبگان انجام گرفت و ساماندهي نخبگان، حمايت از آنان، جلسه هيأت دولت با نخبگان و الحمدالله تعداد زيادي از نخبگان شناسايي شدهاند از افرادي كه در جشنوارههاي گوناگون علمي، رتبه ميآورند در حدود پنجاه ميليون تومان حمايت مالي ميشد و مقرري براي افراد نخبه كه در المپيادها و كنكورهاي سراسري كارشناسي و كارشناسي ارشد در نظر گرفته شده است و به نظر من با روند كنوني در آيندهاي نه چندان دور، بنياد ملي نخبگان بايد براي دريافت جايزههاي نوبل علمي سرمايهگذاري كند و اين شدني است و به عنوان يك پژوهشگر، عملكرد بنياد ملي نخبگان را از بدو تأسيس تاكنون، موفقيتآميز ارزيابي ميكنم. البته تشویق ها بایستی حساب شده و صرفا مبنای علمی داشته باشد و الا نتیجه عکس حاصل می شود.
زماني كه در حال تدوين آييننامه بنياد ملي نخبگان بوديم، چهار بخش اصلي براي اين بنياد در نظر گرفته شد؛ نخبگان علوم بنيادي، نخبگان علوم كاربردي، نخبگان كارآفرين و نخبگان علوم ديني و اين بنياد، پژوهشگران برتر، استادان نمونه كشوري، برگزيدگان جشنوارههاي فارابي، خوارزمي، نفرات برتر كنكور، المپيادهاي دانشجويي و دانشآموزي (همان افرادي را كه پيشتر كشورهاي خارجي به دنبال جذب آنان بودند) شناسايي كرده و مورد حمايت قرار دهد كه از جمله اين حمايتها ميتوان به تخصيص اعتبارات ويژه به دانشگاههايي كه اين افراد را جذب ميكنند و پرداخت هزينههاي خاص به اساتيد اشاره كرد. اگر اين روند كمي حسابشدهتر و با درايت بيشتري همراه شود، ميتواند در آينده ضمن ساماندهي نخبگان كشور، افرادي را تربيت كند كه هر كدام ميتوانند بخشي از مشكلات جامعه را چه در مراكز تحقيقاتي و چه در مراكز صنعتي حل كنند.
تابناك: شما چندی است در سمت رياست دانشگاه بوعليسيناي همدان و پيش از آن هم به عنوان معاونت پژوهشي دانشگاه مشغول به فعاليت بودهايد؛ شاخصهاي توليد علم و پژوهش را در دانشگاه بوعليسينا و نيز در دانشگاههاي كشور چگونه ارزيابي ميكنيد؟
زلفيگل: دانشگاه بوعليسينا تاكنون بيش از 1200 مقاله ISI، ششصد مقاله علمي ـ پژوهشي، بيش از 220 كتاب اعم از تأليف و ترجمه كه در انتشارات دانشگاه بوعليسينا به چاپ رسيده و راه اندازی و تاسیس مقطع دكترا در يازده رشته از شاخصهاي اصلي اين دانشگاه است. همچنين خوشبختانه چهار نفر از اساتيد اين دانشگاه به عنوان استاد نمونه كشوري برگزيده شدند و سه نفر از پژوهشگران دانشگاه بوعلي سينا، جزو 55 پژوهشگر برتر ايراني هستند كه از سوي مؤسسه OIC وابسته به سازمان كنفرانس اسلامي برگزيده شدند. همچنين كسب رتبه ممتاز توسط دانشجويان دانشگاه بوعليسينا در جشنواره بينالمللي خوارزمي، المپیادهای دانشجویی، کنکورهای سراسری و انتخاب دانشجوي نمونه كشوري از اين دانشگاه از جمله افتخاراتي بوده است كه اين دانشگاه در راه توسعه و پيشرفت علمي به دست آورده است.
اين دانشگاه روند توسعه و تعالي علمي را به خوبي در حال پيگيري است و توسعه نسبي تحصيلات تكميلي، توسعه به نسبت كمتر در رشتههاي مقطع كارشناسي، جذب افراد مستعد به عنوان هيأت علمي از جمله سياستهايي است كه براي توسعه علمي در دانشگاه مدنظر است و ميتوان گفت كه دانشگاه بوعليسينا در زمره دانشگاههاي خوب تيپ 2 است.
همچنين حمايت از اساتيد و پژوهشگران در كنار كمكهاي بنياد نخبگان، حمايت بيست ميليون توماني اين بنياد از استادياران جوان، تلاش براي تشكيل قطب علمي و پژوهشي در دانشگاه بوعلي سينا در سطح ملي، تخصيص خوابگاههاي به نسبت بهتر با توجه به بضاعت اندك دانشگاه به دانشجويان دكترا از جمله اقدامات حمايت دانشگاه از نخبگان و پژوهشگران است.
هرچند در كنار اين مسائلي كه برشمردم، يكسري كمبودها هم ديده ميشود، از جمله اينكه نزديك به هفت سال است براي دانشگاه، تجهيزاتي خريداري نشده است و بيشتر امكانات ما مستهلك هستند و اساتيد مجبورند با صرف هزينههاي كلان از امكانات دانشگاههاي ديگر استفاده كنند كه مشقاتي نيز براي دانشجويان و اساتيد از جمله خطر تصادفات جادهاي، هزينه، فرصت و سرگرداني را به جان بخرند كه مثلا بروند و از امكانات يكي از دانشگاههاي تهران يا ديگر كلانشهرها استفاده كنند.
دانشگاه بوعليسينا در زمينه ملزومات پژوهشي واقعا با مشكل روبهروست و در تأمين بودجه پروژههاي عمراني نيز مشكل دارد و اين در حالي است كه فضاي فيزيكي دانشگاه، متناسب با حجم دانشجويان و افزايش ظرفيت دانشگاه نيست كه اميدواريم با حمايت وزارت علوم و دولت محترم، اين مشكلات را هرچه سريعتر برطرف كنيم.
تابناك: به عنوان يك رئيس دانشگاه و فردي كه بارها و بارها توسط مجامع گوناگون به عنوان يك نخبه برگزيده شدهايد، از دولت چه انتظاري داريد؟
زلفيگل: دانشگاه بايد جايي باشد كه با برنامه پيش برود؛ يعني در پذيرش دانشجو، هنگامي كه دانشگاه اعلام كرده است كه ظرفيت بيست نفر را دارد، سازمان سنجش نبايد يكباره سي نفر را برگزيند. شايد آن دانشگاه اصلا كلاس سي نفره نداشته باشد و اين سي نفره شدن باعث شود دانشگاه آن ورودي را به دو گروه تقسيم و هزينههاي تأمين استاد براي دو گروه را تأمين كند؛ بنابراين بايد تلاش شود كه دانشگاههاي ما بر پايه برنامه پيش روند و نباید نظم و برنامه دانشگاهها را بر هم زد.
اما همانطور كه علم جديد، توليد تكنولوژي جدید ميكند، اطلاعاتي هم كه از فناوري و دستگاههاي جديد به دست آورده ميشود ، منجر به توليد علم جديد ميشود .
بنابراين بايد دانشگاههاي ما به جديدترين تجهیزات مجهز شوند و دولت اگر نميتواند به واسطه تحريم برخي دستگاهها را بخرد، ميتواند با توكل به خدا و بهرهوري از افراد توانمند داخل كشور،
بسياري از دستگاهها و وسايل آزمايشگاهي را در داخل كشور از طریق مونتاژ توليد كند. ما اين افراد را داريم و دولت بايد با تخصيص اعتبارات ويژه يك نهضت ساخت دستگاهها و فناوريهاي مورد نياز دانشگاهها را در سطح كشور ايجاد كند و از افراد توانمندي كه طرحهاي آنها به تصويب ميرسد، حمايت كند.
همچنين دولت براي هر دانشجوي دکترایی كه به خارج از كشور ميرود. بيش از 150 ميليون تومان هزينه ميكند. خوب است دستكم همين مقدار هم در داخل كشور به ازاي هر دانشجوي دكترا تخصيص داده شود تا ضمن تجهيز دانشگاههاي كشور، با استفاده از همين تجهيزات، دانشجوي دكتراي ما با كيفيت فارغالتحصيل شود و در آينده هم در توليد علم و حل مشكلات كشور تأثيرگذار باشد. در حالي كه براي دانشجوياني كه به خارج از كشور رهسپار ميشوند، به مراتب بيش از دانشجوياني كه در داخل ادامه تحصيل ميدهند، هزينه ميشود. من بر اين باورم كه اين روند بايد برعكس باشد و به هر دانشگاه محل تحصيل دانشجويان دكترا دو برابر آن هزينهاي كه در خارج هزينه ميشود تخصيص داده شود، چون با اين پول، نه تنها تجهيزات مورد نياز آن دانشجو تهيه ميشود، بلكه وسايل آزمایشگاهی و فضاي فيزيكي براي استفاده ديگر دانشجويان ايراني نيز باقي ميماند.
تابناك: يكي از دغدغههاي نخبگان و نيز يكي از عوامل بازدارنده آنها از تلاش و تكاپو براي توليد علم و تحقيق و پژوهش مشكلات معيشتي است. در اين زمينه چه كارهايي انجام گرفته و چه كارهايي توقع است انجام پذيرد؟
زلفيگل: اساتيد دانشگاهي كه سابقه بيشتري دارند، قاعدتا مسكن و سرپناهي تهيه كردهاند، ولي هماكنون يك استاديار تازه استخدام شده ـ با اين توجه كه كسي كه موفق به گرفتن مدرك دكترا شده، واقعا يك نخبه است ـ با حقوق حدود ماهي يك ميليون تومان. بايد سالهاي سال كه در تهران و بيشتر مراكز استانها كار و تلاش كند تا بتواند مثلا يك خانه چهل متري بخرد؛ بنابراين، مجبور است بر درآمد خود بيفزايد و چندين جا درس بدهد و به اصطلاح خود را به آب و آتش بزند تا بتواند پس از پنج يا شش سال يك آپارتمان چهل يا پنجاه متري تهيه كند.
اين نشدني است بايد ببينيم كه براي يك استاديار در خارج از كشور چند دلار هزينه ميشود و با يكسري تناسببندي، رفاهي برابر براي اين قشر فرهيخته در نظر گرفته شود و آنان صرفا مشغول به تحقيق و پژوهش شوند نه اينكه مجبور باشند براي امرار معاش، از وقت مطالعه و تحقيقشان بزنند.
با شناختن جايگاه واقعي دانش و اصحاب علم و در توزيع منابع مالي، بايد سهم ويژهاي براي نخبگان كشور در نظر گرفت و فكر ميكنم هرچقدر براي نخبگان هزينه شود، مردم ما هم راضي هستند چون مردم ميدانند كه اگر براي نخبگانشان هزينه بشود، آنها با دستاوردهاي علمي و تكنولوژيكي كه پديد ميآورند، آينده كشور و فرزندانشان تأمين خواهد شد؛ مثلا تصويب شده بود كه براي دانشجويان دوره دكترا حق بورسيهاي در نظر بگيرند تا به جاي اينكه آنها اين طرف و آن طرف كار كرده تا هزينههاي زندگي خود و خانوادهشان را تهيه كنند، ولي هنوز عملا پولي از اين بابت به دانشگاهها پرداخت نشده است و دانشجويان دكترا به جاي اينكه تمام وقت در آزمايشگاهها و مراكز پژوهشي مشغول تحقيق باشند، مجبورند بخشي از زمان خود را صرف كار و تأمين زندگي اوليه خود كنند. البته در قبال یک برون داد و ارزیابی این حمایت صورت گیرد و به افرادی پرداخت شود که خروجی پژوهشی مناسبی دارند.
تابناك: نظرها و آراي گوناگوني درباره اينكه «نخبه كيست» وجود دارد؛ به نظر شما اصولا نخبه به چه افرادي گفته ميشود؟
زلفيگل: نخبه كسي است كه نقش او در توليد فكر، علم، محصول، نظريه جديد محرز شده باشد و در راستاي توليد علم، ثروت و فناوري مؤثر عمل كرده باشد كه هر يك از اين شاخصها نيز قابل بررسي و ارزيابي است. به نظر من، يك فرد صنعتگري كه تحصيلات آكادميك هم ندارد و در اثر يك نوآوري، محصولي را توليد ميكند و ثروتمند ميشود و مشكلي از جامعه يا خودش را حل ميكند، آن فرد هم نخبه است؛ سياستمداري كه با بهكارگيري يك سياست درست، يك استراتژي، سمت و سويي به مديريت منابع انساني و مادي كشور بدهد، آن فرد هم نخبه است؛ يا يك دانشگاهي با ابداع، اكتشاف، چاپ مقاله و كتاب هايي كه حرفهاي جديدي در آن براي گفتن هست، آن فرد هم نخبه است؛ بنابراين، نخبه، مرز مشخصي ندارد هر كسي كه فكر كند و كاري انجام دهد كه خروجي آن، به دست آوردن يك محصول و تفكر جديد باشد، آن فرد را نخبه بايد ناميد.
بيمه پژوهش يكي ديگر از ضرورتهاي حمايت از نخبگان است. به اين گونه كه هر طرحي تصويب ميشود، بخشي از آن را از حقالتحقیق مجري و يك بخشي را كارفرما تأمين كنند تا اگر در ميانه راه با شكست روبهرو شد، يا كارفرما نخواست آن را انجام دهد، طرح ناتمام نماند و پژوهشگر بتواند با تأمين منابع مالي مورد نياز، پژوهش خود را به پايان برساند؛ اين خود باعث ميشود كه ارتباط بين صنعت و دانشگاه هم بيشتر شود.
پژوهشگران ما بايد دغدغه زندگي نداشته باشند تا بتوانند توليد علم كنند و دانشگاهها بايد براي توليد ثروت از علم بيشتر تلاش كنند تا جامعه و صنعت جايگاه ممتازتري براي آنها متصور شود؛ براي مثال، وزارت مخابرات در اقدامي سنجيده، قرارداد پژوهشي و علمي با پانزده دانشگاه كشور بست و از ظرفيتهاي موجود در بخش تحصيلات تكميلي اين دانشگاهها استفاده كرد؛ هرچند كه شايستهتر بود اين قراردادها با همه دانشگاههاي كشور يا دستكم بيشتر دانشگاهها نيز بسته می شد. علم و دستاوردهاي علمي در كشور ما در برخی از زمينه علوم شيمي از كشورهاي برتر منطقه همچون تركيه نيز پيشي گرفته است، در كنار اينكه يكي از مزيتهاي كشور ما فرآوردههاي شيميايي در نفت و گاز است، تعجب ميكنم كه وزارت نفت با دانشگاهها و مراكز پژوهشي كشور وارد مذاكره نميشود تا با استفاده از پتانسيلهاي دانشگاهي داخلي، از متخصصان كشور در رشتههايي همچون مهندس شيمي، شيمي، زمينشناسي ...... بخواهد به كمك صنعت كشور بيايند تا در آينده به جاي پنجاه دلار، هر بشكه نفت را پانصد دلار بفروشيم، تا از يك سو درآمد بيشتري عايد كشور شود و از سوي ديگر، فرصتهاي شغلي بيشتري در كشور پديد آيد و از واردات و تكنولوژي بيگانه نيز صنايع داخلي بينياز شود.
اينها كارهايي است كه بايد انجام شود، همانطور كه شخصا به آقاي احمدينژاد، اين موضوع را گفتهام بايد يك مدير جسور در رأس هرم باشد تا با تجهيز دانشگاههاي كشور و آزمايشگاههاي دانشكدهها، محققان و دانشگاهيان كشور را وارد گود توليد و خودكفايي كند.
همچنين متوليان و مديران علمي كشور براي دهه چهارم انقلاب، بايد تدبيري بينديشند كه توليد ثروت از علم را در اين دهه افزايش دهند و باید فکر کنیم که چه كنيم كه مواد خام كشورمان را مفت نفروشيم؛ چه كنيم كه مشكل اشتغال كشور حل شود؟ با محوريت توسعه پايدار كشور چه كنيم كه منابع محدود خود را به نيازهاي نامحدودمان اختصاص دهيم؟
بنده به عنوان يك پژوهشگر از متوليان علمي و سياسي كشور ميخواهم در اين زمينه، چارهاي بينديشند.
تابناك: اين تفكر در ميان برخي مديران هست كه صنعت براي دانشگاهها پول خرج كند كه چه شود؟
زلفيگل: حتي يك كارخانه پفكسازي بايد تحقيق كند و در بستهبندي و كيفيت، نوآوري داشته باشد تا بتواند در بازار رقابتي، حضور داشته باشد. بيشتر صنايع كشور باید بخش R&D و مراكز تحقيق و توسعه داشته باشند. به همين دليل با تحقيق و توسعه هر روز نوآوري و توسعه دارند. بالاخره انسانها سلايق متفاوتي دارند كه آنها براي پاسخ به اين نيازها با پژوهش حتي اقدام به مدسازي هم ميكنند.
تابناك: آيا پيشرفت علمي كشور مطابق با اهداف سند چشمانداز بيست ساله و برنامه چهارم توسعه بوده است؟
زلفيگل: با توجه به گسترش مناسب دانشگاههاي كشور و گسترش تحصيلات تكميلي در سطح دانشگاهها حتي پيش از مدت زماني كه در سند چشمانداز در نظر بوده در منطقه در زمينه توليد علم، مقام اول را به دست خواهيم آورد، اما در سند چشمانداز آمده است كه كسب رتبه اول در منطقه در زمينه علم و فناوري و بايد توجه كرد كه فناوري، يعني توليد ثروت از دانش. در اين زمينه، ما هنوز برنامه و راهكار مدوني نداريم و اين هدف چشمانداز عملا با اين روند دستنيافتني است؛ هرچند كه پتانسيل تحقق اين هدف در كشور هست، ولي اگر برنامه نداشته و ملزومات آن را فراهم نكنيم، بايد علامت شايد را در جلوي اين برنامه قرار دهيم!
هماكنون، به طور ميانگين 5 تا 10 درصد از بودجه دانشگاهها به پژوهش اختصاص داده ميشود، ولي در كشورهاي پيشرفته دنيا اين رقم بسيار بالاست؛ براي مثال بودجه پژوهشي دانشگاه هاروارد 575 ميليون دلار يعني چيزي معادل دو برابر كل بودجه پژوهشي وزارت علوم است و بنا بر برنامه پنج ساله چهارم توسعه، در سالهاي آخر برنامه بايد 2 درصد درآمد ناخالص ملي به پژوهش اختصاص پيدا كند كه حدود هفت دهم درصد آن تاكنون تحقق پيدا كرده است، چون از يك سو، راهكار اجرايي براي تحقق اعتبار بخش پژوهش وجود ندارد و از سوي ديگر، شركتهاي دولتي نيز زياد علاقهاي به هزينه در بخش پژوهش ندارند و در دانشگاههاي دولتي نيز به دليل اينكه هزينهها بسيار بالاست، بخشي از بودجههاي پژوهشي صرف امور غيرپژوهشي از جمله هزينههاي جاري و عمراني دانشگاهها ميشود.